توسعه  اقتصادی و دین

سرمایه‌داری در غرب از زمانی نشو و نما یافت که بستر عقیدتی آن فراهم‌شده است. این بستر عقیدتی به تفاسیر جدیدی از کتاب مقدس (انجیل) بازمی‌گشت که عمدتاً قرائت نوینی از مسیحیت ارائه می‌داد. قرائتی که سودپرستی و نظام سرمایه سالار در غرب را توجیه و حتی راه را برای گسترش و توسعه سرسام‌آور آن، باز می‌کرد. این تفاسیر ابتدا توسط لوتر و کالوین (دو کشیش) صورت گرفت و ضمن توجیه فوق، به دلیل آنکه جواز لازم برای  برداشت‌های فردی از دین را صادر می‌کرد باعث شد تا بعدها افراد غیر مختلفی در امر تفسیر و تأویل دینی ورود کنند .

ورود این افراد ازجمله توماس هابز، باعث شد تا مسیحیت با عقاید شخصی مختلف و متعددی، التقاط پیدا کند. درواقع این التقاط نوعی رکود دینی به شمار می‌رفت که اخلاق را هم تحت‌الشعاع سرمایه سالاری قرار می‌داد. درواقع با سست شدن بنیان‌های دینی، زمینه لازم برای گسترش سرمایه‌داری و سپس توسعه اقتصادی بر محور سرمایه‌داری- در غرب به وجود آمد.

حال، عکس این مسئله برای کشورهای توسعه‌نیافته‌ای که قصد پیگیری جدی برنامه‌های توسعه محورانه غرب را دارند وجود دارد. یعنی این برنامه‌ها به دلیل بار فرهنگی ضد دینی که دارند ، ثروت‌اندوزی را به یک منزلت اجتماعی تبدیل می‌کنند، همین مسئله مانور مصرف انبوه و ثروت و درنتیجه نابرابری اقتصادی را به وجود می‌آورد. همین نابرابری به دلیل تکاپوهای کاذبی که برای ثروت‌اندوزی برای همه اقشار جامعه (اعم از فقیر و غنی) ایجاد می‌کند باعث می‌شود تا ارزش‌های اقتصادیِ دین کمرنگ شود و رفته‌رفته زندگی قاطعانه و قناعت و ساده زیستی مسئولان تبدیل  به مجموعه‌ای از ضد ارزش‌ها» شوند. همین تبدیل، دقیقاً به معنای رنگ باختن مظاهر دین در زندگی بشر است. این است بار فرهنگی برنامه‌های توسعه محوارانه ی وارداتی .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها