عقیده ریشه در ع ق د» دارد یعین چیزی که تعلق به پدیده ای خاص (شیء، انسان، نفس و .) دارد. بنابراین این آزادی نیست ، تعلق محسوب شده و در حقیقت نوعی اسارت است. یعنی فکر ناشی از این عقیده فکری آزاد و رها نیست (نتیجه فکر و عقل خالص آن سان که متکی به فطرت الهی» باید باشد، نیست) علاوه بر این آزادی عقیده متضمن کثرتِ فهم ها است و این کثرت فهم ها منافی اصل توحید کلمه است. اصلی که خود، حقیقتاً متضمن رهایی از همه تعلقات دینوی و معنوی (جز خدا، که به دلیل آنکه خود او منشآ همه مظاهر و بواطن دنیوی و معنوی است، رفع تعلق از او، مساوی با نابودی خود انسان است) ،  است. بنابراین آزادی عقیده بر خلاف ظاهرش آزادی نیست بلکه اسارتی است در پوشش آزادی در واقع آزادی حقیقی در  اتصال حقیقی به خدا نهفته است. تا هنگامی که از تعلقات متکثر آزاد نشویم به آن اتصال ناب نائل نخواهیم شد. به عبارت شفاف تر، تا زمانی که اتصال حقیقی به خدا را کسب نکرده ایم، در حقیقت طعم آزادی را نخواهیم چشید چرا که اگر این آزادی برای انسان محقق نشود در واقع معنای واقعی اصل توحید را درک نخواهد کرد.


*****مطلب فوق، تشریح نویسنده تارنما از برخی نکات کتاب حکومت فرزانگان» اثر شهید سید مرتضی آوینی» و درباره جمهوری اسلامی» اثر اثر شهید مرتضی مطهری» بود*****


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها